طلسم
شاپرک بالت شکسته پر پرواز تو بسته می بینم غم توی چشمات چه غریبونه نشسته شاپرک خوابه قناری چه جوری دووم میاری گلا پژمرده و زردن تو عجب طاقتی داری شاپرک دردت به جونم تورو از خودم میدونم بذار یه شعری که گفتم واسه دلت بخونم شاپرک دل توی سینه ساعت ها تنها می شینه وقتی شب می رسه از راه خواب پروازو می بینه واسه زخمات یه دوا نیس دلم از دلت جدا نیس توی این غربت جونگیر یه نگاه اشنا نیس هر جا که می ری خزونه غروبه دل نگرونه آفتابش جونی نداره اما شب اینجا می مونه نمی دونم مثه بارون رو کودوم شونه ببارم روی شاخه ها تو غربت شاپرک من تورو دارم
نوشته شده در چهارشنبه 89/1/18ساعت
8:0 عصر توسط رضااعظم زاده نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |